آهنگ زیبای مگه تو نگفته بودی (مازیار فلاحی)

مگه من دوست نداشتم مگه عاشقم نبودی مگه آخرین بهانه واسه دلم نبودی........................

مگه من دوست نداشتم مگه عاشقم نبودی مگه آخرین بهانه واسه دلم نبودی........................

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛ به من گفت: نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم. وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!

غیر ممکنه عزیزم عشق تو فراموشم شه،غیر ممکنه که از یاد ببرم خاطرهات رو.......................
این لینک آهنگ نیست یک فایله برا کمک کردن به دوستانی که از زندگی ناامید هستند پیشنهاد میکنم حتما دانلودش کنید..................

گاهی وقتها فکر می کردم که همیشه پایان، آدم را به سمت یک آغاز می کشاند...
اما وقتی دلم شکست، وقتی صدای شکستن دلم را شنیدم...
و تا چشم گشودم دیدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته های آیینه آینده روشن...
وقتی دیدم چگونه پا روی دلم گذاشتی، از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم...
وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف، که از درز پنجره سکوتم، گونه دلم را...
نوازش می داد و دل سنگی احساسم با اولین بارش غربت شکست...
باور کردم که...
همیشه یک پایان انسان را سمت آغازی دیگر نمی کشاند...
گاهی باید پایان را آموخت اما بی آغازی دیگر ... گاهی باید در پایان زندگی کرد و از پشت پنجره پایان به خاطرات گذشته نگریست...
گاهی باید پشت حصارِ حسرت در خاطرات...
زمانی که دستهای دلمان را گره کورِ عشق زدیم...
و با تیغ وداع گسلاندیم، غرق شویم... باید پشت پرچین تنهایی نشست و غبار دل را با اشک شست...
و باور کرد...
پایان را، بی آغازی دیگر..!!

انگار بهترین راه تلقینه که زندگیم خوبه ،شیرینه حتی وقتی واضحه که تو رو ندارم................

گویند زیارت تو حج فقراست؛
بر گنبد و بارگاهت از دور سلام ...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا «علیه السلام»

نابينا به ماه گفت: دوستت دارم .
ماه گفت: چه طوري ؟ تو که نمي بيني .
نابينا گفت: چون نمي بينمت دوستت دارم .
ماه گفت: چرا ؟
نابينا گفت: اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم...
یه روز يه آقايي نشسته بود وروزنامه مي خوند كه يهو زنش با ماهي تابه مي كوبه تو سرش.
مرده ميگه: براي چي اين كارو كردي؟
زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم سامانتا نوشته شده بود!مرده ميگه: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش شرط بندي كردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهي می کنه و میره به کاراي خونه برسه.
.
.
.
نتیجه اخلاقی1: خانمها همیشه زود قضاوت می کنند
*********
سه روز بعدش مرده داشته تلويزيون تماشا مي كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگ
دوباره مي كوبه تو سرش
بيچاره مرده وقتي به خودش مياد مي پرسه: چرا منو زدي؟
زنش جواب ميده: آخه اسبت زنگ زده بود!
.
.
.
نتیجه اخلاقی 2: خانمها همیشه درست حدس میزنند!

پسری یه دختری رو که توی یه سی دی فروشی کار می کرد، خیلی دوست داشت.
اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.
هر روز به اون فروشگاه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با او.
بعد از یک ماه پسرک بر اثر تصادف مرد.
وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت، مادر پسرک گفت: که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد.
دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده.
دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد.
میدونین چرا گریه می کرد؟
چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک می داد...
به بهانه ی روز دختر!
پدیده «پیر دختری» در راه است!
دختران منتظر شهزاده زرین کمر با اسب سفید نباشند!
با توجه به اینکه در روز دختر باید حرف هایی زد که باعث خوشحالی دختران گردد اما این واقعیت های تلخ باید مورد توجه خانواده ها و خود دختران قرار گیرد!
نزدیک به ۱۱ میلیون دختر آماده ازدواج داریم؛ 4 تا 6 میلیون پیردختردر کشور وجود دارند که این می تواند تبعات اجتماعی بدی را برای جامعه رقم زند.
دیدید پسرای دم بخت اما بی کار و بی حال میگن: قصد ازدواج ندارم!
کسی نیست بهشون بگه: آخه ازدواج که قصـد نمی خواد،پـــــــــــــــول
می خواد که تو نداری!
دخترای ترشیده دم بخت هم همین ادارو در میارن و درحالیکه دلشون برا ازدواج بال بال می زنه می گن: قصد ازدواج ندارم!
یکی نیس بگه آخه ازدواج که قصـد نمی خواد،خواستگار می خواد که تو نداری!
میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد...

از من پرسید: سیگار را تــرک نـکردی؟؟؟
گفتـم: نــه
کبریت را ترک کرده ام
...
سیگار را با سیگار روشن مــــی کنم...

این عشق مسمومت داره دنیامو میگیره.
یه عمری رو فدا کردم با اون حرفای پوشالی.نفهمیدم که غرقم تو این دنیای تو خالی..........

پيرمردي صبح زود ازخانه اش خارج شد. در راه با يک ماشين تصادف کرد و آسيب
ديد. عابراني که رد مي شدند به سرعت او را به اولين درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخم هاي پيرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: بايد
ازت عکسبرداري بشه تا جايي از بدنت آسيب نديده باشه.»
پيرمرد غمگين
شد و گفت عجله دارد و نيازي به عکسبرداري نيست. پرستاران از او دليل عجله
اش را پرسيدند. گفت: زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آن جا مي روم و
صبحانه را با او مي خورم. نمي خواهم دير شود!
پرستاري به او گفت:
«شما که اين قدر همسرت را دوست داري چرا او را به خانه سالمندان بردي؟ اما
به هر حال نگران نباش. خودمان به او خبر مي دهيم.»
پيرمرد با اندوه
گفت: «خيلي متأسفم. او آلزايمر دارد. چيزي را متوجه نخواهد شد! حتي مرا هم
نمي شناسد!» پرستار با حيرت گفت: «وقتي که نمي داند شما چه کسي هستيد، چرا
هر روز صبح براي صرف صبحانه پيش او مي رويد؟»پيرمرد با صدايي گرفته، به
آرامي گفت: «اما من که مي دانم او چه کسي است!»

آنچه رهبر انقلاب در خصوص زنانی که بدحجاب نامیده می شوند بیان داشتند:
خودتان را مجهز كنيد، مسلح به سلاح معرفت و استدلال كنيد،بعد به اين كانونهاي فرهنگي – هنري برويد و پذيراي جوانها باشيد.
با روي خوش هم پذيرا باشيد؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبيّه»، كه ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا كنيد.
ممكن است ظاهر زنندهاي داشته باشد. بعضي از همينهايي كه در استقبال امروز بودند و شما - هم جناب آقاي مهماننواز، هم بقيه آقايان - الان در اين تريبون از آنها تعريف كرديد، خانمهايي بودند كه در عرف معمولي به آنها ميگويند «خانم بدحجاب»؛
اشك هم از چشمش دارد ميريزد.
حالا چه كار كنيم؟ ردش كنيد؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به اين جبهه است؛ جان، دلباخته به اين اهداف و آرمانهاست.
او يك نقصي دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاي اين حقير باطن است؛ نميبينند.
گفتا شيخا هر آنچه گويي هستم / آيا تو چنان كه مينمايي هستي؟ ما هم يك نقص داريم، او هم يك نقص دارد. با اين نگاه و با اين روحيه برخورد كنيد.
البته انسان نهي از منكر هم ميكند؛ نهي از منكر با زبان خوش، نه با ايجاد نفرت.»
تو رو از دست بدم چیزی نمیمونه برام ،مگه جز تو چیزی هم هست که از دنیا بخوام ،نمیتونم ببینم یه نفس از تو جدام................
امروز یک سایت خیلی جالب بهتون معرفی می کنیم که مطمئنیم خیلی از آن لذت خواهید برد. این سایت Peter Answers یا «پاسخ های پیتر» نام دارد. این سایت با وجود فوق العاده بودنش زیاد شناخته شده نیست و هر کسی از آن و نحوه کارش با خبر نیست.
پیتر به تمام سوال های شما پاسخ صحیح و دقیق می دهد. شماره شناسنامه تان را بپرسید، می داند. نام پدر تان، نام دوستانتون، آدرس خانه تان....
ابتدا وارد سایت www.peteranswers.com شوید. دو قست داره:1- Petition
2- Question
تو قسمت Petitionشما از پیتر مودبانه درخواست می کنید که به سوال شما پاسخ بدهد. در قسمت Question هم سوال خودتان را می پرسید.
حقه ی زیرکانه ای که در این سایت نهفته شده اینه که یک کاربر می تونه خودش جواب سوال را موقع تایپ کردن Petition به پیتر بدهد طوری که هیچ کس متوجه نشود و بعد از پرسیدن سوال مثلآ دوستتان که کنار تان نشسته می بیند جواب صحیح است.
مثال:
می خواهیم از پیتر بپرسیم اسم اونی که کنار ما نشسته چیه؟
حالا موقع تایپ کردن Petition کافی است اول دکمه نقطه رو صفحه کیبورد رو فشار دهیم بعد جواب را تایپ می کنیم(مثلا اسم دوستمون امیره) و بعد که جواب تمام شد دوباره نقطه را بزنم و ادامه Petition را تایپ می کنیم.
نکته: هنگامی که ما تایپ می کنیم مثلا amir در اصل کلمه amir دیده نمی شود و ادامه پتیشن به طور اتوماتیک تایپ می شه و به نظر می آید که ما داریم Petition را تایپ می کنیم. در نتیجه وقتی اینتر می کنیم جواب صحیح دیده می شه.
توجه داشته باشین موقع تایپ به کیبورد نگاه نکنین و سریع تایپ کنید تا دوساتون نبینن...

دختر کوچولو و پدرش از روی پلي ميگذشتن. پدره يه جورايي مي ترسيد، واسه همين به دخترش گفت: عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي توی رودخونه.
دختر کوچيک گفت:«نه بابا، تو دستِ منو بگير...
پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد: چه فرقی میکنه؟!
دخترک جواب داد: «اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي واسه م بيوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. اما اگه تو دست منو بگيري، من، با اطمينان، ميدونم هر اتفاقي هم که بيفوته، هيچ وقت دست منو ول نمي کني».
در هر رابطه ی دوستی ای، ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست، به عهد و پیمان هاش هست. پس دست کسی روُ که دوست داری رُو بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رُو بگیره..