لینک دانلود

 

 

چشم هایش همچو اقیانوس بود!

کهکشانی در نگاهش جمع بود!

چشمهایش مست مادرزاد بود!

مثل مرغی آز جهان آزاد بود!

یک شبی...

با خنده ای او تار و پودم را ربود!

آمـــــد و شــــــــوری به دل پا کرد و رفت!

این دل دیوانه را همچو مجنون کرد و رفت!

آمد و این اشک هایم را ندید!

التماس تلخ مجنون را ندید!

رفت او با دیگران خندید و گفت!

تیشه ای بر ریشه ی عشقم زده...

پرسشی از حال این دل هم نکرد!

عشوه ای مستانه بر رویم زده...

خنده ای بر خاطراتم کرد و رفت!

آمد و رسوای شهرم کرد و رفت!

عاقبت یک شب پشیمان می شود!

در جهان همواره حیران می شود!

پویا.خ